رفتن به محتوای اصلی

دوش در میانه ی جانها جان من ره عدالت زد


دوش در میانه‌ی جانها جان من ره عدالت زد
در شبی پر ز باد هراس آتشی به خلق عادت زد

گفتم این ستون فرو ریزد خلق خفته بلکه برخیزد
شعله‌ای به عزم بیداری جان به فرق شهر غارت زد

برگرفته از کتاب دوبیتی‌های حلمی