رفتن به محتوای اصلی

دل خوابدیده بنگر که جهان وفا ندارد


دل خوابدیده بنگر که جهان وفا ندارد

سوی محفلی روان شو که جز آشنا ندارد


چه به خوابگاه حزنی؟ دم اندُهان رها کن

به شعف شو باده پیما که غم انتها ندارد


حلمی

برگرفته از : غزل شماره ۲۵۴