رفتن به محتوای اصلی

در خویش بنشینم دمی در بارگاه روشنی


در خویش بنشینم دمی در بارگاه روشنی

جام خموشی برکشم تا خویش را پرّان کنم


صد قصّه گویم زان دم رخشان همه افلاک را

صد کهکشان گریان کنم، صد کهکشان خندان کنم


مِی بانگ جانان بر زنم سوی همه پندارها

زان ریشه ی افروخته اندیشه ها عریان کنم


حلمی