رازی که با منش بود هرگز به کس نگفتم در پیرهن چگونه با شور جان بمانم؟ سالک چو جام بگرفت بی دست بود و دامن تردامنانه امشب در رقص مِی فشانم متن کامل این غزل حلمی را اینجا بخوانید.