رفتن به محتوای اصلی

عاشق نان از توکّل می‌خورد...


  عاشق نان از توکّل می‌خورد، نه از خلق. در کار دل هیچ آویختنی نیست. بند عاشق تنها از آسمان آویخته است. آن را نیز به‌وقت می‌گسلد.


از سرزمینی به سرزمینی، از قاره‌ای به قاره‌ای، از آسمانی به آسمانی. سفر مدام. هیچ ایستگاهی نیست، هیچ توقّفی نیست. هیچ کمالی نیست. سفره‌ی اکتشاف تا بی‌نهایت گسترده.


این چشمه
تا ابد می‌جوشد.

از کتاب لامکان | حلمی